کد مطلب:223807 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:122

حضرت رضا در نظم و نثر
از اصول مسلم غیر قابل احتراز آن است كه امام دارای مقام ولایت است یعنی متصرف در عالم كون و كلیه عوالم وجود باذن حق در صورت اقتضا روی حكم و مصالح عالیه نظام احسن بتصرف امام درمی آید و از اموری كه در میان بشر از سنن جاریه بود موضوع تنظیم تخیلات و بروز احساسات است در قالب الفاظ بنظم و تربیت و وزن و قافیه و این غریزه اگر زیر فرمان عقل و از تراوشات علم باشد بسیار مفید و مؤثر است و اگر صرف احساسات طبیعی بعوالم نشئه ی طبع باشد چندان مؤثر نیست و اگر تابع احساسات شهوی و هوی و هوس باشد كه زیان و خسرانش بیشتر از هر چیز است زیرا سر مشق فتنه و فساد می گردد.

در وجود امام علیه السلام كه دارای نیروی مافوق الطبیعه و قدرت شدید القوایست فن نظم و شعر و تنسیق در قالب الفاظ و قوافی اعجازی نیست زیرا روح بلندپرواز امام تا ساحل قاب قوسین اوادنی پرواز می كند بلكه اعجاز آوردن معانی تربیتی مكتب ربوبی در قالب الفاظ عالم طبع و در سطح فكر بشر قرار دادن است و چون این الفاظ و اشعار نیروی آن را دارد كه شمع فروزان راه تاریك پرخوف و خطر بشر در مسیر تكامل گردد از این جهت بسیار مؤثر است و از نظر اینكه آدمی می تواند در سبك اشعار و بروز احساسات عقلی و علمی آنها مشكلات زندگی یك شاعر را از نظر تأثیر محیط بدست آورد می توان از اشعار حضرت ابوالحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام نیاز و احتیاج آنعصر را بمعانی و مطالب محتاج به كشف كرد و برای یك محقق كافی است كه اشعار ائمه اطهار سلام الله علیهم را در 12 ظرف زمان ریخته و مقابل آن سر تعظیم فروآورد و نسبت بمضامین عالیه و حقایق منطوی در آن الفاظ و قوالب قضاوت كند كه در عصر هر یك از آن پیشوایان محیط چگونه بود و ما به الابتلای مردم چه بود كه امام علیه السلام نسبت به آن بروز احساسات عقلی داده است.

حضرت علی بن موسی الرضا(ع) در عصری واقع شد كه مكتب رضوی باید بیشتر بحكم و مصالح مورد نیاز جامعه بپردازد و لذا فصلی كه در باب شعر سرودن آن حضرت گشوده می شود بعنوان انشاء حكم و مصالح اجتماعی است نه صرف بروز احساسات طبیعی.

بیهقی از اصولی از محمد بن یحیی بن ابی عباد از عمویش روایت می كند كه می شنیدم از حضرت رضا علیه السلام انشاد شعر می كند ولی كمتر شعر می سروده مگر در مواقع لزوم حكم و مصالح



[ صفحه 222]



عالیه و تعظیم شعائر اسلامی و این اشعار را نقل می كند.



كلنا نأمل مدا فی الاجل

و المنایا هل آفات الامل



لایغرنك اباطیل المنی

و الزم القصدودع منك العلل



انما الدنیا كظل زایل

حل فیه راكب ثم رحل



این اشعار را برای ابوالعتاهیه كه بسیار متكبر و متعصب در القاب بوده پس از بیان این آیه ی شریفه كه «و لاتنابزوا بالالقاب» بیان فرمود - ابن بابویه باسناد خود روایت می كند كه موسی بن محمد حجازی یا مجازی یا محاربی از مردی كه معاصر آن حضرت بود سئوال می كند آیا علی بن موسی شعر هم می گفته؟! و آیا كسی اشعاری از او روایت كرده او گفت مأمون هم از من این سئوال را كرد و گفتم ابوالحسن شعر بسیار می خواند چه انشاء خودش و چه اشعار اجدادش و این اشعار را در حلم نقل كرده است:

اذا كان دونی من بلیت بجهله أبیت لنفسی ان أقابل بالجهل و ان كان مثلی فی محلی من النهی

أخذت بحلمی كی أجل عن المثل و ان كنت ادنی منه فی الفضل و الحجحی عرفت له حق التقدم و الفضل

فقال له المأمون ما أحسن هذا م قاله فقال بعض فتیاتنا قال فأنشدنی أحسن ما رویته فی السكوت عن الجاهل و ترك عتاب الصدیق فقال علیه السلام شعرا

إنی لیهجرنی الصدیق تجبنا فاریه أن لهجره أسبابا و أراه ان عاتبته أغریته

فأری له ترك العتاب عتابا و اذا بلیت بجاهل یجدالمحال من الأمور صوابا

اولیته منی السكوت و ربما كان السكوت عن الجواب جوابا فقال المأمون ما احسن هذا

هذا من قاله قال لبعض فتیاتنا قال فأنشدنی عن أحسن ما رویته فی استجلاب العدو حتی

یكون صدیقا فقال(ع) شعرا و ذی غلة سالمته فقهرته فاوقرته منی لعفو التحمل

و من لایدافع سیئات عدوه باحسانه لم یأخذا الطول من غل و لم أر فی الأشیئا اسرع مهلكا

لغمر قدیم من وداد معجل فقال المأمون ما أحسن هذا من قاله فقال(ع) بعض فتیاتنا قال



[ صفحه 223]